داستان واقعی طلبه جوان و دختر فراری شاه : چگونه میر محمد، میر داماد شد!؟

طلبه جوان و دختر فراری: شب هنگام محمد باقر – طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد.

بیوگرافی مه لقا مینوش زاد بازیگر نقش خورشید “سریال قطب شمال”+ عکس های جذاب بیرون سریال!

مه لقا مینوش زاد (نقش خورشید قطب شمال) که با بازی در آتابای و نیکان معروف شد متولد ۲۳ اردیبهشت ۱۳۷۹ در تهران است.

تست هوش: کدام زن عاشق طرف مقابلش شده است!؟

آزمون تصویری با شناسایی زن عاشق: دیوید استفنز، از جمله محققانی است که در حوزه زبان بدن می باشد.

چیستان: کدام میوه تمام حروف جیران رو دارد!؟

چیستان میوه 6: معماها و چیستان ها از قدیم الایام وجود داشته اند و بخشی از فرهنگ و هنر هر تمدن بوده است.

تیپ متفاوت سوگند در لحظه گرگ و میش بیرون سریال

سوگند سریال لحظه گرگ و میش: سریال لحظه گرگ و میش این روزها در حال بازپخش از شبکه آی فیلم است و توانسته بار دیگر مخاطبان بسیاری را پای تلویزیون بنشاند.

بیوگرافی هلیا امامی، زندگی شخصی از بازیگری در “فیلم داش آکل” تا ورود در عرصه مدلینگ+عکس های جذاب جدید

بیوگرافی هلیا امامی: هلیا امامی بازیگر جوان و خوش چهره سینما و تلویزیون ایران است که فعالیت هنری‌اش را با حضور در کلاس های استاد مرحوم سمندریان آغاز کرد.

داستان کوتاه و جالب مرد کلاه فروش و میمون ها!

مرد کلاه فروش و میمون ها: روزی روزگاری مرد کلاه فروشی از جنگلی می گذشت.

تست شخصیت: مرد درون خانه نشسته است یا بیرون آن!؟

تست شخصیت شناسی با تصویر عجیب: بازی های فکری، پازل ها، تست ها، سوالات هوش و … برای هر کسی می تواند سرگرم کننده باشد.

تست شخصیت: مرد درون خانه نشسته است یا بیرون آن!؟

تست شخصیت شناسی با تصویر عجیب: بازی های فکری، پازل ها، تست ها، سوالات هوش و … برای هر کسی می تواند سرگرم کننده باشد.

داستان آموزنده معرفت سگ ها و نمک نشناسی پادشاه!

معرفت سگ ها و نمک نشناسی پادشاه: پادشاهي دستور داد 10 سگ وحشي تربيت کنند تا هر وزيري را که از او اشتباهي سرزد، جلوي آنها بيندازند و سگ ها او را با درندگي تمام بخورند!!! شاید بپسندید: چیستان: کدام وسیله و شی است که جان دارد، اما نفس نمی‌کشد!؟ داستان آموزنده معرفت سگ ها و نمک نشناسی پادشاه روزي يکي از وزرا رأيي داد که مورد پسند پادشاه واقع نشد! بنابراين دستور داد او را جلوي سگ ها بيندازند… وزير گفت: ده سال خدمت شما را کرده ام حالا اينطور با من معامله مي کنيد؟! حال که چنين است 10 روز تا اجراي حکم به من مهلت دهيد… پادشاه نيز پذيرفت٬ وزير پيش نگهبان سگ ها رفت و گفت: مي خواهم به مدت 10 روز خدمت اينها را بکنم… نگهبان پرسيد: از اين کار چه سودي مي بري! گفت: به زودي خواهي فهميد… نگهبان گفت: باشد؛ اشکالي ندارد! وزير شروع کرد به فراهم کردن اسباب راحتي براي سگ‌ ها: غذا دادن، شستشوي آنها و… ده روز گذشت و وقت اجراي حکم فرا رسيد٬ دستور دادند وزير را جلوي سگ‌ ها بيندازند.