اصطلاح از خروس خون تا بوق سگ کار کردن از کجا آمده است+داستان

اصطلاح از خروس خون تا بوق سگ کار کردن:در گذشته بازارهای ایران به این شکل ساخته می شد که دو گذر عمود بر هم در میانه به هم رسیده و «چهارسوق» بزرگ را تشکیل می داد.

داستان پهلوان پنبه| داستان مردی که الکی الکی پهلوان شد!

داستان پهلوان پنبه: یکی بود یکی نبود پیرزنی بود که از دار دنیا فقط یک پسر داشت.

حکایت خیاطی که پارچه مشتریان را جلو رویشان می دزدید و کسی متوجه نمی شد!

حکایت خیاط طمعکار : هر داستانی که می خوانیم، یک پیام اخلاقی و آموزشی برای ما دارد.

کشاورز ساده دل و دله دزدها | کشاورز ساده ای که سادگی کار دستش داد و کلاه گشادی سرش رفت!

کشاورز ساده دل و دله دزدها: کشاورز فقیری برغاله‌ای را از شهر خرید.

حکم نا حق | حکایت پیرمرد فقیری که قاضی را پس گردنی زد و به خاطر کارش پول گرفت!

حکم نا حق: یک روزی بود و یک روزگاری.

رازهای خانه داروغه نانجیب | حکایتی در باب اینکه نباید براساس شنیده ها قضاوت کرد!

رازهای خانه داروغه نانجیب: تاجرى بود، زنى داشت.

مرد روستایی و دزد پر رو | حکایت مرد دهاتی که دزد پر رو و نابکار را بدجور ادب کرد!

حکایت دزد و مرد روستایی: يکى بود يکى نبود، غير از خدا هيچ‌کس نبود.

اصطلاح آنچه تو از رو می خوانی، من از بَرَم از کجا آمده است+داستان

یک روز فروشنده دوره گردی با پاهایی خسته و لباس های کهنه، از این روستا به آن روستا می رفت تا وسیله های از کار افتاده خانه های مردم را بخرد و یا این که وسیله ایی به آن ها بفروشد….

تجربیات یک پدر | راز دل به زن مگو، با نو کیسه معامله نکن و با آدم کم عقل رفیق نشو!

تجربیات یک پدر: پدری به پسرش وصیت کرد که در عمرت این سه کار را نکن:راز دل به زن مگو با نو كیسه معامله نكن با آدم كم عقل رفیق نشو.

اصطلاح “گرگ را چه به پوستین دوزی؟” از کجا آمده است!؟ | داستان جالب

گرگ را چه به پوستین دوزی: روزی روزگاری شیر مانند همیشه، سلطان جنگل بود و گرگ هم دل پرخونی از او داشت؛ چرا که نه قدرت مبارزه با شیر را داشت و نه شیر به او فرصت می داد که با خیال راحت به شکار بپردازد؛ گرگ برای نجات پیدا کردن از این گرفتاری و مبارزه با شیر ساعت ها فکر کرد و در نهایت نقشه ای کشید.