حکایت شنیدنی شاه عباس و پینه دوز | روزی دهنده واقعی خداست!

شاه عباس و پینه دوز: هر شب جمعه، شاه عباس لباس درويشى مى‌پوشيد و به‌طور ناشناس در شهر مى‌گشت.

مرد گدا در بازار | حکایت گدایی که ساکنان یک شهر را اُسکول کرد!!

حکایت مرد گدا در بازار: فردى هرروز در بازار گدایی می‌کرد و مردم حماقت وی را دست می انداختند.

داستان دو کارگر که یکی از دیگری دو برابر بیشتر حقوق می گرفت!

داستان دو کارگر :در روزگاران قدیم تاجری حدود 5 سال دو تا شاگرد هم سن و سال رو استخدام کرده بود.

حکایت غول چراغ جادو و رئیس شرکت | هیچ وقت قبل از رئیس تان اظهار نظر نکنید!

غول چراغ جادو و رئیس شرکت: حکایت‌ها و داستان های فارسی مملو از سخنان نغز، پند و اندز و راهکارهای مفید برای زندگی بهتر هستند.

پیرمردی که بسیار خوش شانس بود، اما خودش رو خوش شانس نمی دونست!

داستان پیرمرد خوش شانس: در زندگی ما خیلی اتفاقات می افتد که مرتباً ما در مقام توجیه آنان بر آمده و برای آنکه از خود سلب مسئولیت نماییم می‌گوییم: ” ما شانس نداریم!” در روزگاری کهن پیرمردی روستا زاده ای بود که یک پسر و یک اسب داشت.

پادشاه و شاهینی که پرواز نمی کرد!

پادشاه و شاهینی که پرواز نمی کرد: با یک حکایت زیبا و پندآموز از سری داستان های بخش تفریح و سرگرمی چشمک با شما هستیم.

اصطلاح چوب توی آستین کردن از کجا آمده است!؟+داستان

اصطلاح چوب توی آستین کردن: ضرب المثل باعث می شود که در کمترین زمان، منظور را با استفاده از تعداد کمی از کلمات به طرف مقابل برسانیم.

داستان بقال حیله گر و مرد فقیر : بقالی که خودش کم فروشی می کرد، اما دیگران را متهم به دزدی می کرد!

داستان بقال حیله گر و مرد فقیر : انسان هر کار خوب و بدی را انجام می دهد نتیجه آن عاید خودش خواهد شد و به خودش بر می گردد.

حکایت کشاورز و خر بیچاره ای که در چاه افتاد و مردمانی که اندازه الاغ، عقل نداشتند!

کشاورز و خربیچاره : داستان کشاورز و خربیچاره داستان جذابی دارد.

حکایت مادر شوهر و عروس کم عقل: حکایت مردی که از دست زن خُل وضعش فرار کرد، اما گرفتار زن خُل وضع دیگر شد!

حکایت مادر شوهر و عروس خل: يک مادر شوهر و عروسى بودند که کمى خل بودند.