اصطلاح چوب توی آستین کردن: ضرب المثل باعث می شود که در کمترین زمان، منظور را با استفاده از تعداد کمی از کلمات به طرف مقابل برسانیم.
از طرفی خیلی از حرفها را نمی توان به صورت رک و مستقیم زد.
ضرب المثلها باعث می شوند که بتوانیم به راحتی با استفاده از دو پهلو حرف زدن حرف خود را بزنیم.
بسیاری از ضرب المثلها معنای دقیقی ندارند و وقتی با یک نفر صحبت کنیم، میتوانیم به عنوان تمام کننده بحث از ضرب المثل استفاده کرده تا طرف مقابل به معنی آن فکر و از ادامه بحث خودداری کرد.
به هر روی باید گفت که برای توصیف یک موضوع هیچ چیزی بهتر از ضرب المثل نیست.
همچنین از مواردی که سبب جذاب شدن سخنان می شود به ضرب المثل نیز در کنار شعر اشاره کرد.
به این ترتیب هر ضرب المثلی که در هر فرهنگی استفاده می شود، ریشه ای قدیمی و جالب دارد که کمتر کسی با آن آشناست.
در این مطلب قصد داریم داستان جالب یکی دیگر از ضرب المثل های رایج با عنوان داستان ضرب المثل چوب توی آستین کردن را برایتان بازگو کنیم.
داستان ضرب المثل چوب توی آستین کردن
در گذشته مجازات های مختلفی متناسب با گناهی که محکومین مرتکب شده بودند در نظر گرفته می شد، مثلا محکومین به اعدام با روش هایی نظیر سر بریدن ، شکم دریدن ، طناب در گلو انداختن و خفه کردن، شقه کردن، از کمر دو نیمه کردن، زنده پوست کردن و… مجازات می شدند.
محکومین درجه دوم دچار قطع عضو می شدند که مجازات آن ها به شکل چشم از حدقه در آوردن، آهن تفته جلوی چشم عبور دادن و نور روشنایی چشم را سلب کردن، دست و پا و گوش و بینی بریدن، دندان شکستن و لب دوختن اجرا می شده است.
محکومین درجه سومی هم بودند که عاملان اجرای قانون از روش هایی مثل چوب و تازیانه بر کف و کفل محکوم زدن، وارونه از درخت آویزان کردن، وارونه روی دو دست ایستادن، روی یک پا ایستادن و چوب توی آستین محکوم کردن برای مجازات کردن آن ها استفاده می کردند.
روش چوب توی آستین کردن هم به این شکل بوده که دستهای فرد گناهکار را به حالت افقی باز می کردند و چوب سفت و محکمی را داخل یک آستین فرد کرده و از آستین آن یکی دست وی عبور می دادند، بعد مچ دست هایشان را با طناب به چوب می بستند، با این کار آن شخص به هیچ عنوان نمی توانست از دست هایش استفاده کند.
ماندن دست ها به حالت ساکن بعد از مدتی باعث بی حسی و کرخت شدن آن ها شده و محکوم را آزار می داد از طرفی چون شخص نمی توانست از دست هایش استفاده کند حیوانات موزی مثل پشه و مگس روی سر و صورت فرد می نشستند و باعث ناراحتی او می شدند.
این مجازات اگر چه باعث مرگ یا نقص عضو فرد نمی شد اما با گذشت زمان آن چنان آزار دهنده و ناراحت کننده بود که داد و فریاد محکوم به آسمان بلند می شد و اظهار پشیمانی می کرد و از دیگران کمک می خواست.
بدین ترتیب مجازات چوب توی آستین کردن علاوه بر این که خود فرد محکوم را تنبیه می کرد باعث درس عبرت دیگران هم می شد تا فکر خلاف به سر شان نزند، از آن زمان به بعد این نوع مجازات به شکل ضرب المثل در بین مردم رواج پیدا کرد.
کاربرد اصطلاح چوب توی آستین کردن
ضرب المثل “چوب توی آستین کردن” کنایه از بی آبرو کردن یک شخص است.
از این ضرب المثل زمانی استفاده می کنیم که بخواهیم به کسی هشدار بدهیم با قوی تر از خودش درگیر نشود زیرا شکست خورده و مورد مجازات قرار خواهد گرفت.
این ضرب المثل خبر از تنبیه و مجازاتی سخت برای شخص خطاب شونده دارد، برای مثال زمانی که می گوییم: با من در نیفت، چوب تو آستینت می کنم، منظور این است که تنبیه و مجازات بسیار بدی برای تو در نظر گرفته ام.
“چوب توی آستین کردن” ریشه در یک نوع تنبیه و مجازات دارد که در گذشته برای مجرمین استفاده و باعث اظهار پشیمانی و درخواست بخشش از طرف مجرمین می شده است.
شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید.
در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند.
ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.
نوشته اصطلاح چوب توی آستین کردن از کجا آمده است!؟+داستان اولین بار در مجله خبری چشمک.
پدیدار شد.