مرد روستایی و دزد پر رو | حکایت مرد دهاتی که دزد پر رو و نابکار را بدجور ادب کرد!

حکایت دزد و مرد روستایی: يکى بود يکى نبود، غير از خدا هيچ‌کس نبود.

حکایت دزد و مرد روستایی: یکى بود یکى نبود، غیر از خدا هیچ‌کس نبود.
در روزگاران قدیم یک فرد روستائى بود روزها مى‌رفت کارگرى و ده شاهى مزد مى‌گرفت.

حکایت دزد و مرد روستایی

پول را به خانه مى‌آورد و مى‌گذاشت روى طاقچه.
یک روز غروب که به خانه آمد پول را ندید.
روزهاى بعد هم همین‌طور.
ده شاهى مزدش را روى طاقچه مى‌گذاشت و مى‌رفت.
غروب که به خانه برمى‌گشت پول را نمى‌دید.
دزد پول را مى‌برد.
مرد روستائى رفت پیش یک پیرزن و ماجرا را برایش تعریف کرد.

پیرزن گفت: اگر ده شاهى به من بدهى به تو مى‌گویم چه‌کار کنى که دیگر دزد پولت را نبرد.
مرد قبول کرد و ده شاهى به آن زن داد.

زن گفت: از اینجا که رفتى مقدارى قرسه‌قل (مدفوع الاغ) بریزى توى طاقچه و ده شاهى را بگذار روى آن.
تمام دیوارها را هم سوزن آجین کن و تا مى‌توانى به دیوار سوزن فرو کن.
توى حوض هم یک مار بینداز و دو کبوتر را هم روى درخت بنشان و دو سگ هار هم به در حیاط ببند و به سر کار برو.

مرد به خانه آمد و تمام کارهائى را که پیرزن گفته بود انجام داد و رفت سر کارش.
نزدیک ظهر دزد آمد که پول را بردارد دستش در قرسه‌قل فرو رفت و کثیف شد.
خواست دستش را با دیوار پاک کند که سوزن‌ها در دستش فرو رفت و دستش خون افتاد.
رفت توى حیاط دستش را بشوید مار توى حوض دستش را گزید.
رو کرد به آسمان که از مصیبت به خدا پناه ببرد.
کبوترها ریتقه (مدفوع پرندگان) انداختند توى چشمش.
در را باز کرد تا فرار کند سگ‌ها او را گرفتند و به زمین زدند و دریدند.

– دزد و روستائی

– افسانه‌ها، نمایشنامه‌ها و بازى‌هاى کردى – ج اول

– گردآورنده: على اشرف درویشیان

– نشر روز – چاپ اول ۱۳۶۶

(فرهنگ افسانه‌هاى مردم ایران – جلد پنجم (د)، على اشرف درویشیان، رضا خندان (مهابادی)).

مرد روستایی و دزد پر رو

شما می توانید داستان ها، پازل ها و تست های شخصیت شناسی بیشتر را در بخش تفریح و سرگرمی چشمک مشاهده و مطالعه کنید.
در صورت تمایل آنها را با دوستان خود به اشتراک بگذارید.
به خصوص آنهایی که علاقمندند خود را بهتر بشناسند.
ما را در شبکه های اجتماعی اینستاگرام و فیس بوک دنبال کرده و نظرات و پیشنهادات خود را مطرح کنید.

نوشته مرد روستایی و دزد پر رو | حکایت مرد دهاتی که دزد پر رو و نابکار را بدجور ادب کرد! اولین بار در مجله خبری چشمک.
پدیدار شد.

مجید عابد
مجید عابد
مقاله‌ها: 1288

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *