حکایت کشاورز و خر بیچاره ای که در چاه افتاد و مردمانی که اندازه الاغ، عقل نداشتند!

کشاورز و خربیچاره : داستان کشاورز و خربیچاره داستان جذابی دارد.

حکایت مادر شوهر و عروس کم عقل: حکایت مردی که از دست زن خُل وضعش فرار کرد، اما گرفتار زن خُل وضع دیگر شد!

حکایت مادر شوهر و عروس خل: يک مادر شوهر و عروسى بودند که کمى خل بودند.

حکایت شاه عباس و تنبه درباریان با پِهِن اسب : وقتی شاه عباس به جای تنباکو، پهن اسب روی قلیان درباریان قرار داد!

شاه عباس و تنبه درباریان با پِهِن اسب: “شاه عباس صفوی” رجال کشور را به ضیافت شاهانه میهمان کرد و دستور داد تا درسرقلیان­ ها بجای تنباکو، ازسرگین اسب استفاده نمایند.

داستان واقعی طلبه جوان و دختر فراری شاه : چگونه میر محمد، میر داماد شد!؟

طلبه جوان و دختر فراری: شب هنگام محمد باقر – طلبه جوان- در اتاق خود مشغول مطالعه بود که به ناگاه دختری وارد اتاق او شد.

داستان کوتاه و جالب مرد کلاه فروش و میمون ها!

مرد کلاه فروش و میمون ها: روزی روزگاری مرد کلاه فروشی از جنگلی می گذشت.

داستان آموزنده معرفت سگ ها و نمک نشناسی پادشاه!

معرفت سگ ها و نمک نشناسی پادشاه: پادشاهي دستور داد 10 سگ وحشي تربيت کنند تا هر وزيري را که از او اشتباهي سرزد، جلوي آنها بيندازند و سگ ها او را با درندگي تمام بخورند!!! شاید بپسندید: چیستان: کدام وسیله و شی است که جان دارد، اما نفس نمی‌کشد!؟ داستان آموزنده معرفت سگ ها و نمک نشناسی پادشاه روزي يکي از وزرا رأيي داد که مورد پسند پادشاه واقع نشد! بنابراين دستور داد او را جلوي سگ ها بيندازند… وزير گفت: ده سال خدمت شما را کرده ام حالا اينطور با من معامله مي کنيد؟! حال که چنين است 10 روز تا اجراي حکم به من مهلت دهيد… پادشاه نيز پذيرفت٬ وزير پيش نگهبان سگ ها رفت و گفت: مي خواهم به مدت 10 روز خدمت اينها را بکنم… نگهبان پرسيد: از اين کار چه سودي مي بري! گفت: به زودي خواهي فهميد… نگهبان گفت: باشد؛ اشکالي ندارد! وزير شروع کرد به فراهم کردن اسباب راحتي براي سگ‌ ها: غذا دادن، شستشوي آنها و… ده روز گذشت و وقت اجراي حکم فرا رسيد٬ دستور دادند وزير را جلوي سگ‌ ها بيندازند.

حکایت فیلبان و پادشاه با انصاف: داستان پادشاه بی انصافی که به ناحق لقب باانصاف پیدا کرد!

حکایت فیلبان و پادشاه با انصاف: در زمان قدیم، در کشمیر، پادشاهی بود که به عدل و انصاف مشهور بود و به نگهداری فیل بسیار علاقه‌مند بود و شماره فیل‌های او به چهارصد می‌رسید و عده زیادی فیلبان در فیلستان پادشاه، فیل‌ها را تیمار می‌کردند و آن‌ها را برای سواری و برای جنگ و برای سفر تربیت می‌کردند.

حکایت شیر، روباه و خر بی‌سواد | سواد داشتن خطر دارد!

حکایت شیر و روباه و خر بیسواد یکی از حکایت‌های آموزنده‌ای است که می‌توان از آن درس‌ها فراوان آموخت.

حکایت دلش گیلاس می خواست اما قسمتش بادمجان بود!

دلش گیلاس می خواست اما قسمتش بادمجان بود: هر ضرب المثلی که در هر فرهنگی استفاده می شود، ریشه ای قدیمی و جالب دارد که کمتر کسی با آن آشناست.

فوت کوزه گری: حکایت استاد باهوش و شاگرد مغروری که ادعا می کرد از استاد بهتر است و شکست خورد!

حکایت فوت کوزه گری : هر ضرب المثلی که در هر فرهنگی استفاده می شود، ریشه ای قدیمی و جالب دارد که کمتر کسی با آن آشناست.